sangmazar sangmazar .

sangmazar

اشعار سنگ قبر پدر

اي پدر اي عارف نيكو خصال

اي كه قدرت را ندانستم به هنگام وصال

خوش بخواب اينجا كه اين دنياي دون

چون تو گوهر كم دهد از خود برون

 

از ملك جهان رفت به جنت پدر ما

برداشته شد سايه لطفش ز سر ما

افسرده نميخواست دل همسر و فرزند

افسوس فلك كرد پر از غم جگر ما

گفتم كه پدر رسم بزرگي نه چنين بود

گفتا چه توان كرد كه تقدير چنين بود

گفتم نه وقت سفرت بود چنين زود

گفتا كه مگو مصلحت حق چنين بود

 

با موهاي سپيدش

پاكي قدومش

در جذبه محرابي

گستره وسيع جنت بود

صفاي وجودش

سنگيني سكوتش

نجابت و غرورش

با زمزمه كلامش

و ما فقط پدر

مي خوانديمش

 

 

باورم نيست پدر رفتي و خاموش شدي

ترك ما كردي و با خاك هم آغوش شدي

خانه را نوري اگر بود زرخسار تو بود

اي چراغ دل ما از چه تو خاموش شدي

 

روح پاكت با اميرالمومنين محشور باد

خانه قبرت ز الطاف خدا پرنور باد

اي چراغ زندگاني اي پدر يادت بخير

خاطرات در باغ فردوس برين مسرور باد

 

صد بار خدا مرثيـه خوان كرد مرا

در بوتـه ي صبر امتحان كرد مرا

هرگز نشكست پشتم از هيچ شكست

جز مرگ پدر كه نيمه جان كرد مرا

كاروان ما عجب بي كاروان سالار شد

صبر بر مرگ پدر بر ما بسي دشوار شـد

بي تو بر ما زندگاني همچو شام تار شد

بين ما و تو چرا اين آخرين ديدار شـد

 

ز هجرانت پدر جان اشكباريم

زمرگت جان بابا بيقراريم

 

پدرم ديده به سويت نگران است هنوز

غم ناديدن تو بار گران است هنوز

انقدر مهر و وفا برهمگان كردي كه

نام نيكت همه جا ورد زبان است هنوز

آن گنج نهان در دل خانه پدرم بود

هم تاج سرم بود همي بال و پرم بود

هرجا كه ز من نام و نشاني طلبيدند

آورازه نامش سند معتبرم بود

اي رهگذر دان گنج وفا خفته در اينجا

آتشكده مهرو صفا خفته در اينجا

درياي خروشان محبت گل ايثار

اي رهگذران پدر ماخفته در اينجا

 

بر پينه دست پرتوانش صلوات

بر روح بلندو مهربانش صلوات

او آينه تمام خوبي ها بود

بر سفره مانده در جهانش صلوات

 

جانم به ماتمت رود از تن به در ولي

زان جا كه يكي است خون و پيوند

داغ توام نمي رود از دل به در پدر

مرگ پدرست رنج فرزند

 

آن كس كه مرا روح و روان بود پدر بود

آن كس كه مرا فخر زمان بود پدر بود

افسوس كه رفت از سرم آن سايۀ رحمت

آن كس كه برايم نگران بود پدر بود

 

روح پاكت با امير المؤمنين محشور باد

خانه قبرت زالطاف خدا پر نور باد

اي چراغ زندگاني، اي پدر يادت به خير

خاطرت در باغ فردوس برين مسرور باد

 

گشته از سيلاب غم چشمان من دريا ، پدر

من چه گويم بي تو از فردا و فرداها ، پدر

 

 

تكيه گاهي بودي و تنها اميد و آرزو

بي تو اين دنيا ندارد رنگ شادي ها ، پدر

 

بي تو هرگز زندگي شوري ندارد ، پدرم       بي تو هـرگز شمع دل نوري ندارد ، پدرم

جاي اشك از ديدگان خون مي فشانم     باز هم بي تو هرگز زندگي شوري ندارد ، پدرم

يك عمـر علي گفت و در اين دار مكافات        با عشق علي شاه ولايت بـه جنان رفت

او ذكر حسين داشت به دل در همه احوال    با عشق حسين ابن علي او ز جهان رفت

 

حرمت هستي ما اي پدر از نام تو بود                تو مپندار كه رفتي و فراموش شدي

 

شانه اش مارا پناهي بود و رفت                  شانه مان را تكيه گاهي بود و رفت

رفت و رفت غمهاي ما بيشتر شد         شادي ما يك نگاهي بود و رفت

 

اي سفر كرده به معراج به يادت هستيم   اي پدر ما همگي چشم به راهت هستيم

تو سفر كردي واسوده شدي از دوران   همه ماتم زده هر لحظه به يادت هستيم

 

پدر اي آيت عشق خدايي        گل خوشبوي باغ آشنايي

از آن روزي كه رفتي در دل خاك    دلم ميسوزد از درد جدايي

 

آسمان امروز ببار، اينجا گلي پژمرده گشت

از غم داغ رخش، يك محفلي افسرده گشت

آسمان امروز ببار، ما صد جگر سوزانده ايم

چون پدر از بين ما رفت، قلب ما هم مرده گشت

 

درد من، درد فراق است، خدايا كم نيست

اشكهايم بجز از درد و غم و ماتم نيست

بر دل غم زده و بغض پر از فريادم

بجز آن لطف نگاه پدرم مرهم نيست

 

پدرم در سوگ تو دلهاي ما پيوسته مي گريد

سراپا همچو شمعي بي فروغ آهسته مي گريد

تويي در خاطر ناشاد ما تا آخرين لحظه

به يادت چشم، همچون ساغر بشكسته مي گريد

 

 

صفا از خانه و روح از بدن رفت

پدر مهربانم از ميان رفت

غم هجران او را با كه گويم

كه چون پروانه‌اي از شعله ها رفت

 

 

پدرم ياد تو هرگز نرود از دل ما

مگر ان روز كه درخاك شود منزل ما

 

اي گل باغ و چمن از ما گسستن زود بود

پشت فرزندان از اين ماتم شكستن زود بود

بهر تو همسر ندارد صبر در اين انتظار

اي پدر بر سنگ نامت نقش بستن زود بود

 

 

هميشه مونس وياور پدرم بود

به وقت رنج غمخوارم پدر بود

چو پروانه اگر بال وپرم سوخت

ولي شمع شب تارم پدر بود

 

پدرم بارش باران خدا بود

پدرم جلوه ايمان وصفا بود

پدرم حاكم پيمان ووفا بود

پدرم درهمه جا كار گشا بود

پدر رفتي ولي مهر و وفايت ماندني شد

هميشه در دل ما، خاطراتت خواندني شد

يقين هرگز نگردد، زحمت و رنجت فراموش

ترا رحمت، كه راهت، رهنماي زندگي شد

 

 

رفت تا نامش از گرد زمين پاك بماند

آسماني تر از آن بود كه در خاك بماند

 

 

اي سفر كرده به معراج به يادت هستيم

اي پدر ما همگي چشم به راهت هستيم

تو سفر كردي واسوده شدي از دوران

همه ماتم زده هر لحظه به يادت هستيم

پدرم دست اجل زود تو را پرپر كرد      مادرم گريه كنان خاك همي برسر كرد

اهل منزل همگي در غم تو محزونند        اشك چشم همگان خاك مزارت تر كرد


برچسب: سنگ قبر،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۰۹:۱۳:۴۰ توسط:عليرضا موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :